معنی قسمتی از گل
حل جدول
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
جزیی
لغت نامه دهخدا
اعتصاب قسمتی. [اِ ت ِ ب ِ ق ِ م َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) اعتصابی که در یک رشته یا عده ای از مشاغل بمنظور اصلاح شرایط کار یا مقاومت در مقابل تقاضاهای غیرعادلانه ٔ کارفرمایان صورت میگیرد. این قبیل اعتصابها را قسمتی و شغلی گویند و عامل آن بیشتر تعاون و کمک کارگران به همدیگر میباشد. (از اقتصاد اجتماعی شمس الدین جزایری ص 147).
گل گل
گل گل. [گ ُ گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان دودانگه از دهات هزارجریب مازندران. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 164).
گل گل. [گ ُ گ ُ] (اِخ) دهی است از بخش ارکواز شهرستان ایلام واقع در 21000گزی شمال باختری قلعه، کنار راه مالرو ارکواز به ایلام. هوای آن معتدل و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از رودخانه ٔ گل گل و محصول آن غلات دیم و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنان آن در زمستان به گرمسیر میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
گل گل. [گ ُ گ ُ] (اِخ) دهی است از بخش آبدانان شهرستان ایلام واقع در 30000گزی جنوب خاوری آبدانان و 2000گزی شمال راه مالرو آبدانان به ایلام. هوای آن گرم و دارای 510 تن سکنه است. آب آن ازچشمه و محصول آن غلات، لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
گل گل. [گ ُگ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ شهرستان ملایر واقع در 33000گزی جنوب خاوری شهر ملایر و 18000گزی شمال خاوری راه شوسه ٔ ملایر به اراک. هوای آن معتدل و دارای 78 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
گل
گل. [گ ُ] (انگلیسی، اِ) دروازه ٔ فوتبال.
- گل زدن، توپ را وارد دروازه ٔ حریف کردن. گل کردن.
- گل شدن، وارد شدن توپ به دروازه ٔ حریف.
- گل کردن، توپ را وارد دروازه ٔ حریف کردن. گل زدن.
گویش مازندرانی
گل
معادل ابجد
668